سالوس ورزیدن (چَ دَ) مکر کردن. حیله کردن. ریا کردن: گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود. حافظ ادامه... مکر کردن. حیله کردن. ریا کردن: گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود. حافظ لغت نامه دهخدا
سالوس ورزیدن ریاورزیدن، ریاکاری کردن، دورویی کردن، ظاهرنمایی کردن، مکر ورزیدن، خدعه کردن، سالوس کردن ادامه... ریاورزیدن، ریاکاری کردن، دورویی کردن، ظاهرنمایی کردن، مکر ورزیدن، خدعه کردن، سالوس کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد